امشب مهمان من باش...




خدایـــــــــــ ـا امشب را مهمان من باش...

به صرف یک فنجان قهوه تلخ...

وقتش رسیده طعم دنیایت رابچشی...
نظرات 15 + ارسال نظر
بره ناقلا پنج‌شنبه 3 مرداد 1392 ساعت 15:29

کل کل ادما با فرشته هاست!؟!؟؟!؟!؟؟میبینی؟

!!!!!!!!!!!!

بره ناقلا پنج‌شنبه 3 مرداد 1392 ساعت 15:28

خانم من فقط مامورم. به من گفتند بشمار، حالا هم شمردم. شما کلا ۱۱۰۳۰۵ رکعت دارید.


ولی من همه را خوندم. نمی شه یه کاریش بکنی.

دست ما نیست به خدا. ولی چشم؛ روندش می کنم. ۱۱۰۵۰۰ خوبه؟

عجب گرفتاری شدیم. من می گم همه را خوندم. گرد نمی خواد بکنی. همان هایی که خواندم را بهم بده.

عرض کردم. مبلتان چرمی بوده. یارو یافت آبادیه مبل ساز چرمش را از چین وارد کرده.
اینها ذبح شرعی نمی کنند. چرم حکم مردار را داشته و نجس بوده. شما می نشستی روش؛ حواستان نبوده دستتان عرق..

من این هایی که می گی اصلا حالیم نیست. من همه اش را خوندم. یک جایی اشتباه کردی. از جام تکان نمی خورم تا درستش کنی.

ببینید خانم فیلمش هست. ما از لحظه لحظه اعمالتان فیلم گرفتیم. ببینید.

_ ای خدا مرگم بده. این چیه؟

_ بگذارید رد کنم اینجاش را. خب. همین جا. ببین خانم اینجا که زوم کردم رو مبل نشستید و ..

_ این منم؟

بله خانم. این هم همان مبلیه که..

چقدر چاق افتادم اینجا.

چه عرض کنم؟ می توانم کمی کنتراستش را بیشتر کنم ولی نرم افزارم قفل شکسته است، اسکیل را عوض نمی کند.

_ آقا میشه این عکس را برام بریزی؟ خدا از حسابرسی کمت نکنه.

_ فلش دارید همراتان؟

چه حرفی می زنی. من تازه یک ساعت پیش از قبر درآمدم. فلشم کجا بود؟ نمی شه بریزی رو سی دی.

_ سی دی خام ندارم. بریزم ته این سی دی؟ طوریش نیست؟ اعمال یک بابایی است که در جنینی تلف شد. باقی سی دی خالیه.

_ جا میشه؟

_ آره بابا. هر سی دی جهان آخرت ۷۰۰۰ گیگ جا دارد

بره ناقلا سه‌شنبه 1 مرداد 1392 ساعت 18:07

نه کلا شما ته کلاسی ها هیچوقت درس گوش نمیدادین ///مخصوصا سر کلاس زبان خارجی و ادبیات فارسی البته امسال فیزیک هم اضافه شده بود.........

!!!!!!!!!!!!!!!!!!

الهه یکشنبه 30 تیر 1392 ساعت 15:25

بابا دروازه بان دومه استقلاله دیگه

ازلحاظ شخصیتی میگم نمی شناسم هویج!!!!!!!!!!!!!!!!!

الهه یکشنبه 30 تیر 1392 ساعت 14:47

اقا این سید حسین حسینی هم بچه خوبی دیده میشه ها

نمی شناسم والا.

الهه یکشنبه 30 تیر 1392 ساعت 14:44

اره دیگه دوستان گرامی که نیستن با کریمی وخانواده میگردیم
راستی اردو میای یا نه؟

فک کنم اره!

الهه یکشنبه 30 تیر 1392 ساعت 14:39

کرار اومد استقلال
نه یه هفته ای هست میخوام زود تر پاشم که ساعتای 10-11یه زنگ بهش بزنم نمیشه

هیچی دیگه برات ارزوی موفقیت میکنم!!!!!تلاش کن تو موفق میشی!! بالاخره میتونی به موقع بیدار شی!!!!!

الهه یکشنبه 30 تیر 1392 ساعت 14:35

ﻣﻨﻮ ﺩﻳﺪﻯ ﺗﺎﺯﮔﻴﺎﺍﺍﺍ
؟
؟
.
.
... .
.
.
.
.
.
.
.
.
ﻧﻪ ﭘﻴﺸﻮﻧﻴﻢ ﺧﻂ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻧﻪ ﻣﻮﻫﺎﻡ ﮐﻢ ﭘﺸﺖ ﺷﺪﻩ !
ﺗﺎﺯﻩ ﺧﻮﺷﮕﻠﺘﺮﻡ ﺷﺪﻡ ؛
ﭼﺸﺎﺕ ﺩﺭﺍﺩ ﺣﺎﻻ ...

کلاس رفتی؟؟؟؟؟؟پیش کریمی؟؟؟؟؟

الهه پنج‌شنبه 27 تیر 1392 ساعت 13:45

یه ماشین لباسشویى داشتیم انقد تکون میخورد که،
بدبخت همزمان هم لباس میشست هم تو خونه قدم میزد !

گیلدا پنج‌شنبه 27 تیر 1392 ساعت 13:19 http://some-question.blogfa.com

خدایا…
هر لحظه به نگاه تو محتاجم
تنها تو هستی که می توان در آغوش مهربانت آرام گیرم
الهی مرا به جز خود وامگذار
که جز تو نمی شناسم و ندارم

ارامش سهم قلبی است که در تصرف خداست...لحظه هایت خدایی.

الهه چهارشنبه 26 تیر 1392 ساعت 23:52

روانشناسی رانندگی:
اینایی که وقتی میشینن تو ماشین حاضرن 45 دقیقه کمربند ایمنی رو بگیرن تو دستشون ولی این کمربند رو نبندن؛

کلا آدمای صبورین!

الهه چهارشنبه 26 تیر 1392 ساعت 23:51

یکی از فانتزیام اینه که با لحن جدی و خسته به یه دکتر بگم: لطفا حاشیه نرو دکتر!

بعد بلند شم و از پنجره مطبش به افق خیره بشم و بگم: فقط بگو چند روز دیگه زنده می مونم؟ :دی

الهه چهارشنبه 26 تیر 1392 ساعت 23:49

وصیت کردم هرکی تو مراسم ختمم گفت:”خدابیامرزتش،راحت شد”

با لبه ی سینیه حلوا بکوبن دهنش اونم راحت شه بیاد پیش من!

منم ازاین وصیت کردم!!!!!

الهه چهارشنبه 26 تیر 1392 ساعت 23:48

ﯾﻪ ﺁﻫﻨﮕﻮ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﭘُﺸﺖ ﺳﺮ ﻫﻢ Play ﮐﺮﺩﻡ ، ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﻩِ ﺻﺪﺍﺵ

ﮔﺮﻓﺖ !!

به همین گوجه سبزی که میخورم قسم

ازخودت مایه بذار!!!!

الهه چهارشنبه 26 تیر 1392 ساعت 23:45

موقع امتحان ها که میشه یه سوالی بد جوری ذهنمو به خودش مشغول میکنه.


میخوام یدونم من در طول سال تحصیلی دقیــــــــــــقا چه غلطی میکردم؟!

خوب سوال معقولیه!!!!اماجوابی براش پیدا نمیشه!!!!!چون معلوم نیست چیکار میکردیم!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد