خاطرات...



    خاطرات آدم مثل یه تیغ کند میمونه که رو رگت میکشی!


    نمیبره اما تا میتونه زخمیت میکنه

نظرات 1 + ارسال نظر
شکیبا دوشنبه 5 آبان 1393 ساعت 19:39 http://nabeghe73.blogfa.com

سلام فاطمه جوووووووووووووووووووووووووون
خوبی؟ بروبچ خوبن؟ چه خبرا؟
دلم براتون خیلی تنگ شده این خیلی که میگم خیلیه ها
شب خونه بودنش خوبه ولی جدا فیزیک صنعتی یه چی دیگس حداقل واسه خودمون دانشکده داشتیم ابهتی داشتیم اینجا فیزیک و زیست و شیمی و... همه باهمن ساختمونشم مثل تونل وحشت میمونه همچین یههوا مخروبس الانم که شکر خدا تو کلاسا قندیل میبندیم انقد سرده!!!
طبل تو خالی بیجا میکنه سلام میرسونه ولی دمتون گرم مطمئنم همشونو حسابی ادب کردید
از طرف من به همه بچه ها سلام برسون دلم خیلی براتون تنگ شده مرسی که انقد بامعرفتین من وقتی دوستای به این باحالی دارم دیگه هیچی کم ندارم بووووووووووووووووووووووس

هیچی دیگه...من الان به افق پیوستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد